|
یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, :: 4:59 :: نويسنده : narges
نمیدونم چ کرمیه ک نصفه شبی گرفتتم :| هرچی جون میدم خوابم نمیبره.لامصب شامل چند مرحله هم هست!!!یکی بخاطر فیلم ترسناک سرشبیه اس٬یکیم این رمان بکش بکشیه اسمش گناهکارهO_O اما مهم ترین دلیل بی خوابیم حرفای خرزوخانه.واقعا گیج شدم!این چ حرفیه ک حتما رو درو باید بگه؟یعنی بلایی سر دوست عزیزم اومده؟چرا همه از من حالشو میپرسن؟این حرف بدجور رو مخمه(امیدوارم بیای باید ی چیزایی رو بفهمی)عوضی حتی نگفت حالش چطوره:/ چقدر دلم میخواد الان با یکی میحرفیدم اما دریغ از ی نفر... اونی ک هم زبون و مونسم بود حالا معلوم نیس چ بلایی سرش اومده.حس ششم دخترونم میگه هرچی هست ب من ربط داره.ای خدا یعنی تقصیر منه ک خودشو گم و گور کرده؟سرم دارم منفجر میشه... چرا حالا ک پر از حرفم هیچکس محرم رازم نیست؟یاد ی شعری افتادم ک درست یادم نی ولی مفهومش این بود(مرا رازیس اندر دل ب خون دیده پرورده ولی با ک گویم وقتی محرم نمیبینم)*شرمنده شاعرم شدیم رفت. خب میگفتم الان حس حرفیدن بادرو دیوارو دارم ولی دیوار قابل اعتمادتر از بعضیاس٬حداقل نیش و کنایه نداره.عجب زندگیم تواین ۲سال اخیر پیچیده شده!!!باکلی آدمای عجیب٬خطرناک و عوضی ایآشناشدم ولی خب آدم درست هم بود گه گایی...فکرشم نمیکردم تو این سن دردهام ب حدی بشه ک نتونم با عاطی و غزال درد دل کنم٬نمیخوام بخاطر خودخواهیم اوناروهم درگیر کنم.وقتی کاری نمیتونن بکنن چرا غصه بخورن؟؟؟یه حقیقت رو نمیشه انکار کردجهان زیبایما همیشه ی نیمه ی تاریک داره٬همه چیز ی نیمه ی تاریک داره منم دارم اما دلیلی واسه برملا کردنش ندارم.چیزعجیبیم نیستا خب آدما عوض میشن دیگ٬هنوز اونقدر قوی نشدم ک حتی هرازگاهی بادرو دیوارهم نحرفم ولی درحدی هست ک ب آدما تکیه نکنم چون آدما ازهمون سمتی ک تکیه کنن زمین میخورن.این یکیو دیگ خوب تجربه کردم.خب فک کنم اللحساب مخم خالی شد خوابمم گرفته شب بخیر در واقع بهتره بگم صبح بخیر
یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, :: 4:58 :: نويسنده : narges
l----l---. l \o l /l\ l JL ميدونی جرمش چی بود؟ کامنت نمیزاشت ٬حالا خود دانی
یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, :: 4:56 :: نويسنده : narges
ﺷﻨﯿﺪﯾﻦ ﻣﯿﮕﻦ "ﺯﻣﺎﻥ " ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺭﻭ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﻪ !؟؟؟؟ . . . . . . . . . . . . ﺗﺎﺯﻩ ﮔﺬﺭﺗﻮﻥ ﺑﻪ " ﻣﮑﺎﻥ " ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ..... ﺍﻭﻥ ﮐﻪ ﺭﺳﻤﺎ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ... به همين بركت قسم!!!
یک شنبه 29 تير 1393برچسب:, :: 9:12 :: نويسنده : narges
به بعضـیـــــــــا باس گـــــــــفت بین من و رفیــقم هـــــــــمزن برقی هم نمـــــــــیتونه به هم بزنه، شـــــــــما که جای خـــــــــود داری قاشـــــــــق چایی خـــــــوری هه...
یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, :: 8:43 :: نويسنده : narges
ماشالا اینقد آهنگ های شکست عشقی خفنی اومده آدم دوست دار ه طرفشو بپیچونه بره از این آهنگا گوش بده پانصد سال پس از خلقت آدم:
زنی:هاکومبازانومبا(یعنی من موقع زنمه)
گن:از خودت غار داری؟دایناسور آخرین مدل داری؟بلدی کروکودیل شکار کنی؟خدمت جنگ علیه قبیله ادم خوارها رو انجام دادی؟بعد عروس خانم که اون هم از این دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.
عمل می کنی با دیدن یه دختر متوجه میشی که باید ازدواج کنی.برای همین با مقدار زیادی گندم به مزرعه پدر دختره میری .اونجا از تو می پرسند:جز خوت که اومدی خواستگاری چند تا خر دیگه داری؟چند متر زمین داری؟چند تا خوشه گندم برداشت می کنی؟ آیا خدمت در لشگر پادشاه رو به انجام رسانده ای؟
هول شدید تمام کوزه رو روی سرتون خالی می کنید. و از مادرتان می خواهید که دختری را برایتان انتخاب کند.در اینجا اصلا نیازی نیست که شما دختر را بشناسید چون پس از ازدواج به اندازه کافی فرصت برای شناخت وجود دارد.در ضمن سنت چای ریزون کماکان پا بر جاست.
دارید.البته از"ام اس ان" یا "آی سی کیو"هم می توانید استفاده کنید ولی انها آیکنهای لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند . پس از نصب یاهو مسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست "اد" می کنید و با استفاده از آیکنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید . البته یاهو قول داده که نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد!
if you love some thing… let it go. if it comes back to you It was truly meant to be.
وقتی کبوتری شروع به معاشرت باکلاغهامیکندپرهایش سفیدمیماند،ولی قلبش سیاه میشود.دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است... دلهای بزرگ واحساسهای بلند،عشق های زیباوپرشکوه می افرینند... اماچه رنجی است لذتهاراتنهابردن وچه زشت است زیبایی هاراتنهادیدن وچه بدبختی ازاردهنده ای است تنهاخوشبخت بودن ! دربهشت تنهابودن سخت ترازکویراست... اکنون توبامرگ رفته ای ومن اینجاتنهابه این امید دم میزنم که باهرنفس گامی به تونزدیکترمیشوم.این زندگی من است... وقتی خواستم زندگی کنم،راهم رابستند.وقتی خواستم ستایش کنم،گفتندخرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتنددروغ است،وقتی خواستم بگریم،گفتنددروغ است.وقتی خواستم بخندم،گفتند دیووانه است.دنیارانگه دارید،میخواهم پیاده شوم... اگرقادرنیستی خودرابالاببری همانندسیب باش تاباافتادنت اندیشه ای رابالاببری... |