خط خطی
درباره وبلاگ


به وبلاگ خط خطی خوش اومدین

پيوندها
دل تو دل
بندری دات کام
نزار تنها بمونم..حسن
پایگاه خبری همبستگی البرز
ستاره شکسته
آسمان بی ستاره
عشق هرگز نمی میرد
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خط خطی و آدرس khatkhati1997.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:






Alternative content


نويسندگان
narges

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 2:54 :: نويسنده : narges

خبر رسید که آمار گیرا غیر واقعی هستن واز این حرف ها من هم واس اطمینان خاطر عوضش کردم تا ساعت 3شب یعنی الآن که کد جدید گذاشتم(اوه عجب بیکاریم)آمار به این صورت بود:

تعداد کل مطالب: 12

بازدید امروز:35

بازدید دیروز:50

بازدید هفته گذشته:180

بازدید ماه گذشته:180

بازدید سال:180

تعداد کل نظرات: 14

من که تا الآن از لوکس بلاگ خیلی راضیم اگه مشکلی پیش اومد وخواستم سرویس دهنده رو عوض کنم به همه خبر میدم،پس ایمیل یا آدرس وبتون فراموش نشه!

 
جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 1:1 :: نويسنده : narges

یا با زبون خوش میای توی نظر سنجی شرکت می کنییا هیچی دیگه گریه می کنمجون مادرت بیا دیگه اصلا قهرمیکنم تا معلوم نشه مخاطبم چی می خواد منم نمی نویسم. 

 
پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 13:21 :: نويسنده : narges

سلام اومدیم یه آپی بکنیمو بریم،بدو بدو چند تا عکس ناز گذاشتم حالشو ببر.اینقضه خوفههههه



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 23:34 :: نويسنده : narges

از وبلاگ نویسی تا بهشت رفتن 

مشغول آپ کردم وبلاگم بودم مامانم پرسید:حالا آپ می کنی چی می شه؟

گفتم:آپ هام که خوب باشه آمارم میره بالا.

-آمار ت بره بالا چی میشه؟

-کامنت هام زیاد میشه.

-کامنت ها زیادشه چی میشه؟

- من خوش حال می شم.

خواهرم پرید وسط:تو خوشحال شی چی میشه؟

-عمرم زیاد میشه.

-عمرت زیادشه چی میشه؟

-فرصت بیشتری برای زندگی دارم.

-فرصت بیشتری داشته باشی چی میشه؟

-از فرصتم استفاده می کنم وکار خوب میکنم.

-کار خوب کنی چی میشه؟

- میرم بهشت.

مامانم گفت-نرگس گفتی چه جوری وبلاگ درست می کنن؟می خوام درست کنم ثوابش بره واسه رفتگان.

نتیجه اخلاقی:فرزندم وبلاگ بنویس تا به بهشت داخل شوی.........

حالا واسه سلامتیمدرضمن کامنت در مورد خود پست هم بزارین ها،گل لگد نمی کنم کلی فسفر می سوزونم، می نویسم راستی من حدودای 10تا12پشت کامی هستم.

فعلا بوسبای

 

 

 

 
چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 1:58 :: نويسنده : narges

 واقعیت حرف ها

راستیتش نمی دونم باید از چی و در مورد چی بنویسم ،باید حرفای قشنگ بزنم یا حرفای واقعی یا حرفای زشت.توی این دنیا حرف ها سه دستن یکیشون حرفای قشنگه که مخصوص قصه ها ،رمانها وآدمای چاپلوس و خیال بافه که در روز هزاران بار می گیم یامی شنویم . دسته ی دیگه مربوطه به حرفای واقعی ،حرفای واقعی اون حرفایی که از ته دل میاد ومعمولا همون جا می مونه و می پوسه این حرفا حرف واقعی دل ماست که می تونه یه( دوستت دارم )باشه یا یه (ازت متنفرم) یا حتی (توچه کارمند خوبی هستی)و(جناب رئیس شما نالایقید)دسته ی دیگه حرفای زشته که متاسفانه از این دسته هم زیاد استفاده می شه.این نوع حرف فقط برای آزار دیگرانه،فش-تحقیر-تهمت-سرزنش یاتمسخر ودروغ،مخصوصا دروغ هست.

این روزا مردم زیاد از حرفای واقعی استفاده نمی کنن،حقم دارن آیا کسی جرعت اعتراض به مافوقش رو داره؟کسی جرعت اینکه بگه دوستت دارم وپاش بمونم رو داره؟نه نمیشه، همه از ترس از دست دادن شغل هیچ حرفی نمیزنه البته این قابل قبوله ولی دوست داشتن چی؟چرا همیشه عشقا باید سر کوب بشه؟ از ترس شکسته شدن غرور یا مورد تمسخر قرار گرفتن؟شایدم خانواده ها؟اگه این دوست داشتن از نوع حرفای واقعیه و اون فرد کسیه که می خوای باقی عمرتو باهاش باشی چرا می ترسی؟این موضوع بیش تر از همه عذاب آوره.

حرفای قشنگ که دیگه توضیح نمیخواد،در واقع شاخه ای از دروغه . از اون حرفایی که صبح تا شب می شنویم واصلا به روی مبارکمون نمی یاریم که این حرفا دروغه چون از بس برای بدست آوردن خواسته هامون ازش استفاده کردیم خیلی راحتیم باهاش.توی رادیو ،تلویزیون ورمان ها زیاد پیدا میشن البته خیلی هم بد نیستن. اگه وجود نداشتن کسی ترفیع نمیگرفت ،رمانی چاپ نمی شد،برنامه تلویزیونی ساخته نمی شد...هه.

حرفای زشت حرفایی هستن که بیشتر ازشون به عنوان سلاح وبرای پوشاندن ضعف های خودمون استفاده می کنیم.باید اشاره کنم ترکیب حرفای قشنگ وزشت باعث ترفیع میشه،چه جوری؟ عرض می کنم ،پشت سر همکارمون هزار جور حرف در میاریم وتهمت میزنیم وبعد از لیاقت ودرایت رئیس حرف میزنیم.گاهی (دوستت دارم)هم حرف زشت میشه اونم از بد ترین نوعش،وقتی که برای تفریح وسرگرمی ازش استفاده می کنیم و احساسات کسی رو بازی می گیریم بد ترین حرف دنیا رو زدیم.

نمیدونم جز کدوم دسته ای ولی هرچی می خوای باش ولی به کسی به دروغ نگو دوستت دارم.

 
چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : narges

خبر اول- همه دوستان رو لینک کردم .

که این زیاد مهم نیست ،خودشون متوجه میشدن اما خبر مهم

خبر دوم-از این به بعد تصمیم گرفتم گاهی موضوع از شما بگیرم وبنویسم یا برای انتخاب موضوع نظر سنجی کنم.حتی می تونید موضوع انشا تون رو بزارید اما یادتون نره این جا اینترنته واگه کپی کنین لو می رینپس می تونید به عنوان کمک استفاده کنین .

مردم از خستگی برم بخوابم فعلا

 

 
سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:سرنوشت , :: 18:24 :: نويسنده : narges

باید نوشت

از غم واز عشق

نمی دانم چه بود سر نوشت

که هرچه نوشت

برایم بد نوشت

الهی سرنوشت را نمی توان از سر نوشت

کاش نویسنده اش خوب می نوشت!

غزال

باز یادم رفت،امشب همه رو می لینکم.

 
سه شنبه 16 بهمن 1391برچسب:خاطره خفن,خنده دار,بامزه, :: 23:33 :: نويسنده : narges

می خوام یه خاطره واستون تعریف کنم که حدودن مال 2-3هفته پیشه ولی باید قول بدین هم کامنت بزارین هم واسم دعا کنید چون فردا ریاضی ازlogوزیست فصل5و6و ادبیات امتحان دارم.

خوب میریم سراغ خاطره: یه روز عصر رفته بودم زبان سرا ،توی کلاس ماکلا چهارنفریم دوتا دختر دوتا پسر،اون روزماچند دقیقه زود تر رفتیم تو کلاس (کاشکی نمیرفتیم حداقل آرزوی م.ر این بود)هنوز معلم نیومده بود سرکلاس،من ودوستم ردیف اول بودیم وپسرا ردیف دوم هر ردیف کلا3تا میز و صندلی داره واگه بشینی صندلی آخر نمیتونی بیرون بیای.خوب این از شرح فضا،(میریم سراغ اصل مطلب)یه پسر بچه4-5ساله رفته بود رو صندلی سوم ردیف دوم (فکر کنم بچه یکی از معلما بود)م.ربه بچه گفت:عمو میوفتی از رو صندلی. وخواست تا از روی صندلی بلندش کنه.من ودوستم واسه اذیت کردن م.ر به بچه گفتیم :بزنش ،بزنش لهش کن. بچه نه گذاشت نه برداشت صاف با لگد زد یه جای بد.این وضعیت ما سه نفر بودمن که دیگهواین وضعیت م.رآخ آخ بچه زد جوون مردمو ناقص کرد حالا مگه رو صندلی صاف می نشست همش 45 درجه به جلو خم بود.بعد کلاس که همیشه کلی مسخره بازی در می آوردیم نموند وبا آخرین سرعت در رفت.این ترمی نیومده هنوز، آخی دلم براش تنگ شده!آخه در نبود اون من به کی بخندم

البت نا گفته نماند الآن یکم عذاب وجدان گرفتماما به اون همه خنده می ارزید.

فعلا بوسبای

جدید:خبر اومده ترم بعدی میاد،لعنتی شانسه که ما داریم نبود خوش بودیم

 
دو شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, :: 22:37 :: نويسنده : narges

راستی غزال رفیق فابمه که شده از نویسنده ها.خوش اومدی غزال

فعلا کامیش خرابه پستاشو من میزارم.خط خطی کار اونه.

 
دو شنبه 13 بهمن 1391برچسب:دفتر انشا,خط خطی,خواب خط خطی, :: 22:34 :: نويسنده : narges

به نام خدا

خط خطی...

خسته ام اما هرکاری میکنم خوابم نمی برد،به یاد بچگی شروع میکنم به شمردن،یک،دو،سه،چهار...،ناگهان اطرافم راسیاهی پررنگی فرا میگیرد،چشمانم ازشدت تاریکی احساس سنگینی میکنند،چندبارچشمانم رابازوبسته میکنم تابه تاریکی عادت کنند،نا گهان اطرافم خط خطی میشود،خط خطی های رنگی!زمزمه میکنم:اینجا دیگر کجاست؟چه قدر خط خطی!چه قدرشبیه زندگی من است!

صدایی میگوید:دلت خط خطی نباشد.

میگویم:وقتی زندگی ام خط خطی است مسلماً دلم هم باید خط خطی باشد.

میگوید:نه،اشتباه میکنی!

میگویم:توازکجامیدانی؟

میگوید:من فرق دل صاف وساده ودل خط خطی راخوب میدانم.

میگویم:یعنی چه؟

میگوید:وقتی میگویی زندگی ام خط خطی است،یعنی زندگی ای هم وجود داردودرپس این زندگی همیشه یک دل صاف وساده هست!

میگویم:پس خط خطی های زندگی ام چه میشود؟

میگوید:اینهادیگرمهم نیستند،مهم اینست که هرخط به یک رنگ است وسر هرکدام رابگیری به تهش خواهی رسید.

با سردرگمی میپرسم:یعنی چه؟

پاسخ می دهد:یعنی گره های زندگی همیشه باز شدنی اند ووقتی میتوانی بازشان کنی،دیگر دلت گره ندارد!

قانع میشوم!صدا باردیگردرگوشم میپیچد:دلت گره ندارد،دلت گره ندارد...میخواهم بپرسم کیستی؟اما ناگهان دردل سیاهی سقوط میکنم،باصدای جیغ خفه ام ازخواب میپرم،چندثانیه بعد صدای اذان به گوشم میرسد،ناخودآگاه لبخند میزنم وتکرارمیکنم:دلت گره ندارد مهم،اینست!