|
دو شنبه 24 شهريور 1393برچسب:, :: 1:53 :: نويسنده : narges
دارم آهنگ نگرانت میشم ابی رو گوش میدم. فوق العاده اس... بدجور دلم گرفته...خیلی بد... ناشکری نمیکنم ولی خدا این قسمت من بود؟ همیشه شادم و شوخی میکنم سر ب سر همه میزارمو کل کل میکنم اما هیچکس رو ندارم که پیشش خودم باشم.لازم نباشه ادای آدمای شاد رو دربیارم وباهاش درددل کنم. خسته ام دلم یکم آرامش میخواد بسه این همه کلنجار میخوام مثه بقیه دخترا باشم ولی انگار هیچکس باورش نمیشه دخترم یه روح لطیف و حساس دارم.دلم شکننده اس با کوچکترین بی مهری میشکنه اما همه باهم شوخی های بد میکنن تاکی ب روی خودم نیارم ک انگ بی جنبه بودن بهم نچسبونن؟ این همه آدم دورو ورم هستن اما هیچکس الان نیست اشکامو پاک کنه... چرا همیشه اتفاقی میوفته ک نمیخوام؟یعنی اگ الان بگم خدایا میخوام زندگی کنم منو میکشی؟؟؟ یکی رو میشناختم همیشه میگفت چون میگذرد غمی نیست ٬همیشه در جوابش میگفتم گذشتن ک میگذره اما داره سخت میگذره... من دلم میخواد برم دانشگاه هنر صبح تاشب نقاشی کنم و ویولن بزنم تا وقتی جوونم مجردی کیف دنیارو کنم پس چرا اینجوری شد همه چی؟چرا؟ نظرات شما عزیزان:
اوووووووووووخی
|